فروردین خود را اینگونه گذراندیم
سلام به قند عسلم ، به یکی یه دونه خودم .الهی قربونت برم عزیییییییزم به خدا اینقد میخوامت که نگو . مامانی رو ببخش که بازم تنبلی کرد و نیومد واسه ت از روزای قشنگ باهم بودنمون بنویسه . یه سلام گرم و بهاری هم به دوستای گلم ، ایشاا... که سال خوبی داشته باشین و به هرچی که آرزوشو کردین برسین خب بریم سراغ خاطرات دخملی : عزیزم اول بگم سال تحویل بیدار بودی و سال 94 رو در کنار هم تحویل کردیم . ساعت های 11 شب بود که یه خردده خوابیدی و ساعت1 بیدار شدی وقتی که دیگه نخوابوندمت یه ذوقی کردی که نگو . این عکس واسه بعد از سال تحویله که داری سال نو رو با خوردن شکلات شروع میکنی اینم یه عکس سلفی که هلیا از خودش گرفته ، ع...
نویسنده :
مامان و بابا
12:35